از صد آدم یک نفر انسان خوبی می شود
آخرش دوران ما دوران خوبی می شود
میشود خودکامه کم کم مهربان و دست کم
شهر ما هم صاحب زندان خوبی می شود
گر در آمد اشک من از رفتنت دلخور نشو
دست کم در شهرتان باران خوبی می شود
چارراهِ بی چراغ قرمز چشمان تو
با کمی چرخش در آن میدان خوبی می شود
طول و عرض کوچه تان را بارها سنجیده است
کفش من دارد ریاضیدان خوبی می شود
آخرش روزی پشیمان می شوی از رفتنت
شعر من هم صاحب پایان خوبی می شود
“اصغر عظیمی مهر
:: برچسبها:
شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 61
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0